
وصیتنامه جالب یک شهید: بنده را با لباس خودم دفن کنید
شهید یوسف افشاریان در وصیتنامهاش چنین مینویسد “بنده را با لباس خود دفن کنید تا در روز قیامت با همان لباس و بدن پارهپاره در برابر سالار شهیدان امام حسین(ع) حاضر شوم”.
به گزارش جشنواره وب از سنندج، در دنیای امروز که ارزشها رفته رفته در زیر غباری از فراموشی فرو میروند و ظواهر فریبنده دنیا و تمنیات رو به زوال این جهان در صدر جدول قرار میگیرد، ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و زنده نگهداشتن یاد و خاطر شهدا بهترین راهی است که میتواند از انحراف جامعه و اضمحلال معنویتها جلوگیری کند. در این میان رسالت همه آنانی که به حفظ ارزشها و پاسداری از معنویتها میاندیشند آن است که به هر وسیله ممکن فرهنگ شهادت را که فرهنگ ارزشهاست، پاسداری و هدفی را که شهدا دنبال میکردند به سرمنزل مقصود برسانند. یوسف افشاریان در سال 1337 در روستای دولتشاه از توابع شهرستان بیجار به دنیا آمد وی در تیرماه سال 1356 به خدمت سربازی رفت و پس از آن که دوره آموزشی نظامی خود را در پادگان عجیبشیر پشت سر گذاشت وبه لشکر 28 پیاده کردستان آمد و مشغول انجام خدمت شد. با صدور فرمان تاریخی حضرت امام راحل مبنی بر فرار سربازان از سربازخانهها، محل خدمتش را ترک کرد و در شهرستان بیجار به فعالیت سیاسی علیه رژیم پهلوی پرداخت و یک ماه بعد از پیروزی انقلاب تصمیم گرفت که به محل خدمت خود بازگردد. در اسفندماه سال 57 یعنی درست آن روزی که لشکر 28 پیاده کردستان به محاصره نیروهای ضد انقلاب درآمد به محل خدمت خود مراجعه کرد و با وجود آنکه میتوانست از لشکر خارج شود، با عنایت به روحیه ایثار و مردانگی که داشت، ایستاد و با همان لباس شخصی به مبارزه با نیروهای ضدانقلاب پرداخت.
یوسف سال 59 به عضویت سپاه پاسداران بیجار درآمد و پس از چند ماه برای فراگیری آموزشهای تخصصی به کرمانشاه اعزام شد. وی در سال 60 ازدواج کرد که ثمره این ازدواج دو فرزند پسر بود، یک ماه بعد از ازدواج طی یک درگیری با نیروهای ضدانقلاب در روستای کوپهقرآن تکاب از ناحیه پا مجروح شد و پس از بهبود دوباره برای فراگیری آموزشهای چتربازی به تهران رفت. در پی سپری کردن مدت 6 ماه آموزش چتربازی برای مربیگری آموزش به ارومیه انتقال یافت و مدتی فرمانده عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان دیواندره شد. بعد از یک سال، فرماندهی عملیات تیپ 39 بیتالمقدس را پذیرفت مدت دو سال و چند ماه در آن سمت باقی ماند. تیرماه 65 پس از عملیات کربلای1 که به آزادسازی مهران انجامید ماموریت یافت تا در مرزهای خروجی مهران از خارج شدن نیروهای دشمن جلوگیری کند اما در حالی که سوار بر موتورسیکلت بود از ناحیه سینه مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید، مزار مطهر این شهید در گلزار شهدای شهرستان بیجار است. خصوصیات شهید از زبان همرزمانش
شهید یوسف افشاریان بسیار آرام و صبور بود چهره مظلومی داشت مهربانی و دلسوزی در وجود امواج میزد در کمال صمیمیت و مهربانی رفتار میکرد هر کسی که او را میدید در اولین بر خورد شیفته رفتار او میشد لیاقت و شایستگی خاصی داشت شجاعت و دلیری سرشار او نمیشد نادیده گرفت از هیچ موقعیتی نمیترسید و از هر کاری که به او محول میشد سرپیچی نمیکرد. شجاعت او به حدی بود که بعضی از نیروهای دشمن که به اسارت درآمدند هم به شجاعت و بیباکی او اعتراف میکردند، معنویت ویژهای در وجود او حاکم بود هر جا که میرفت این معنویت را با خود میبرد وقتی که نیروها به عملیات میرفتند دعا میخواند آنها را میبوسید و از زیر قران رد میکرد. توکل عجیبی به خدا داشت او حتی قبل از دست زدن به ماشه اسلحه، بسمالله میگفت، کمتر عصبانی میشد آن هم در مواقع خاصی که سهلانگاری خاصی صورت میگرفت یا از دستوری سرپیچی میشد. خودجوش و فعال بود وقتی که خطری شدیدتر میشد و یا کاری که به مرحله سختی خود میرسید یوسف احساس خوشحالی میکرد چراکه هر مشکلی حساستر میشد او از برطرف ساختن آن لذت میبرد. ساده و بیتکبر بود وقتی که با او برخورد میکردی به فرمانده بودن او پی نمیبردی، سخا و بخشندگی فراوانی داشت همیشه در فکر شهادت بود. یوسف برای کسانی که او را میشناختند این نکته را روشن ساخت که شهادت واقعاً لیاقت میخواهد و اما چرا او را یوسف نامیدند. نام یوسف در خواب به مادرش الهام شد مادر شهید میگوید؛ چند شب قبل از تولد یوسف دو زن با چادر سیاه و نقابهای سبز به خوابم آمدند و به من گفتند، پس از چند روز صاحب پسری میشود و باید نام او را یوسف بگذارد و من نیز به محض تولد فرزندم نامش را یوسف گذاشتم. وصیتنامه شهید
بنده را با لباس خود دفن کنید تا در روز قیامت با همان لباس خود و بدن پاره پاره در برابر سالار شهیدان حسین(ع) حاضر شوم و بگویم حسین جان اگر در کربلای خونین تو نبودیم امروز به یاد کربلای تو و برای یاری دین تو این گونه بدنم پاره پاره شده است. ما از شهادت باکی نداریم زیرا جان را خداوند منان به ما داده و در راه او خواهیم داد و شهادت بر فرزندان قرآن مانند مادری است که تنها فرزندش را در آغوش میکشد. انتهای پیام/2330/74